loading...
دین سایبر
محمد زارع بازدید : 1464 دوشنبه 05 اسفند 1392 نظرات (1)
مقاله در مورد جنگ نرم

مقدمه

امروزه رهيافت تقابل گرا و خشونت محور با محوريت اقدامات نظامي سخت افزارانه در پيچيدگي هاي نظام بين الملل، جاي خود را به رويكرد نرم افزاري و جنگ نرم داده است. اين رهيافت از سوي موسسه هاي وابسته به بنيان هاي ليبرال – دموكرات همچون كميته ي خطر كنوني، بنياد اعانه ي ملي براي دموكراسي، موسسه هاي هوور و بنياد دفاع از دموكراسي ها ترويج شده است.

امروزه جنگ نرم، موثرترين، كارآمدترين، كم هزينه ترين، خطرناك ترين و پيچيده ترين نوع تهديد عليه ارزش ها و امنيت ملي يك كشور است. موثرتر است؛ چون مي توان با كمترين هزينه، باحذف لشكركشي و از بين بردن مقاومت هاي طيف شناسي جنگ ، بر مبناي«ابزار و روش تحميل اراده» است. بر مبناي اين شاخص جنگ، شامل جنگ نرم و جنگ سخت است. اين نوع تفكيك ابتدا در مورد تفكيك قدرت، به قدرت نرم و سخت، از سوي جوزف ناي انجام شده، و سپس در دهه ي اخير از سوي انديشمندان تكامل يافته است.

درپاسخ به اين پرسش كه جنگ نرم چيست؟ صاحبنظران و محققان پاسخ هاي متفاوتي داده اند. مفهوم جنگ نرم كه در برابر جنگ سخت به كار مي رود، داراي تعريف واحدي نيست كه مورد پذيرش همگان باشد، و تلقي و برداشت افراد، جريان ها و دولت هاي گوناگون از جنگ نرم ، عمليات رواني، قدرت نرم و تهديد نرم مشخص نيست. برخي از پاسخ ها به اين پرسش عبارت است از:

(1) گروهي جنگ نرم را عبارت از استفاده ي طراحي شده از تبليغات و ابزارهاي مربوط به آن، براي نفوذ در مختصات فكري دشمن با توسل به شيوه هايي مي دانند كه موجب پيشرفت مقاصد امنيت ملي مجري مي شود.

(2) برخي، تلاش برنامه ريزي شده براي استفاده از ابزارها و روش هاي تبليغي، رسانه اي، سياسي و روان شناختي، براي تاثير نهادن بر حكومت ها، گروه ها و مردم كشورهاي خارجي به منظور تغيير نگرش ها، ارزش ها و رفتارهاي آنان را جنگ نرم مي دانند.

(3) بعضي، استفاده ي يك كشور از قدرت نرم براي دستكاري افكار عمومي كشور آماج و تغيير ترجيحات، نگرش ها و رفتارهاي سياسي آنان را جنگ نرم مي دانند.

(4) به گمان برخي، جنگ نرم حالت تنش و مخاصمه ي شديدي است كه بين كشورها پديدار مي شود و مانورهاي سياسي، مشاجره هاي ديپلماتيك، جنگ هاي رواني، مخاصمه هاي ايدئولوژي، جنگ اقتصادي و رقابت براي كسب قدرت از مختصات آن هستند. هدف هاي اين تهاجم مي تواند تضعيف روحيه، وحدت ملي، ايجاد شكاف ميان مردم و حاكميت، نافرماني مدني، افزايش ناكارآمدي حاكميت و تضعيف اراده ي مقاومت در مردم باشد.

(5)جنگ نرم عبارت است از هر گونه اقدام غير خشونت آميز كه ارزش ها و هنجارهاي جامعه ي هدف را مورد هجوم قرار مي دهد و سرانجام منجر به تغيير در الگوهاي رفتاري موجود و خلق الگوهاي جديدي مي شود كه با الگوهاي رفتاري مورد نظر نظام حاكم تعارض دارد.

(6) جنگ نرم نوعي جنگ سرد است كه سرانجام به استحاله ي فرهنگي جامعه منجر مي گردد.

(7) جنگ نرم، مجموعه ي تدابير و اقدامات از پيش انديشيده ي فرهنگي، سياسي و اجتماعي كشورهاست كه بر نظرات، نگرش ها، انگيزش ها و ارزش هاي مخاطبان آماج(اعم از حكومت ها، دولت ها، گروه ها و مردم كشورهاي خارجي) تاثير مي گذارد و دربلند مدت موجب تغيير منش، رفتار و كنش هاي فردي و اجتماعي آنان مي گردد.

(8) جنگ نرم به معني به كارگيري هوشمندانه، طرح ريزي و هدايت شده ي اقدامات غير رزمي است كه سرانجام موجب تغيير نگرش و رفتار گروههاي هدف در جهت برنامه ها و منافع طراح جنگ نرم خواهد شد.

(9) جنگ نرم شامل هر گونه اقدام رواني، تبليغاتي، رسانه اي و فرهنگي است كه جامعه و گروه هدف را نشانه مي گيرد و بدون درگيري نظامي و اعمال خشونت، رقيب را به انفعال يا شكست وا مي دارد. جنگ نرم در پي از پا در آوردن انديشه و تفكر جامعه ي هدف است تا بنيان هاي فكري و فرهنگي آن را سست كند و با بمباران خبري و تبليغاتي، درنظام سياسي- اجتماعي حاكم، تزلزل و بي ثباتي تزريق كند. با اين اوصاف، طيف وسيعي از اقدامات، از جنگ رايانه اي و فعاليت هاي اينترنتي گرفته تا راه اندازي شبكه هاي راديويي و تلويزيوني و شبكه هاي در فضاي مجازي و موارد ديگر، در قالب مفهوم عنوان جنگ نرم مي گنجد.

در دو دهه ي اخير، مقام معظم رهبري حضرت آيت الله خامنه اي، عالي ترين تبيين ها را از جنگ نرم به معني عام، و از تهاجم فرهنگي به معني خاص داشته اند. جنگ نرم را تهاجم فرهنگي، بلكه يك شبيخون، غارت و قتل عام فرهنگي، جنگ اراده ها و عزم ها، جنگ و تهاجم به مرزهاي ايماني، عقيدتي و فرهنگي، جنگ براي عوض كردن ذهن مردم و نااميد ساختن از مبارزه، و در نهايت در آذر ماه سال1388، جنگ نرم را به معني«ايجاد ترديد در دل ها و ذهن هاي مردم» تعريف فرمودند. بدون شك همه ي اين تعريف ها به تبيين ماهيت و ابعاد جنگ نرم كمك خواهد كرد و به احتمال فراوان يكي از تعريف ها قابل قبول، تعريف زير مي باشد:

«جنگ نرم، استفاده ي دقيق و برنامه ريزي شده از قدرت نرم عليه نظام هاي سياسي مورد هدف، به منظور تاثير گذاري بر باورها و ارزش هاي بنيادين و با هدف دگرگوني در هويت فرهنگي و الگوهاي رفتاري مورد قبول در عرصه هاي مختلف سياسي، فرهنگي، اجتماعي و اقتصادي است»

با توجه به اين تعريف، مي توان جنگ نرم را مانند هر پديده ي ديگري در سه بعد شناخت:

اول، ماهيت و منطق دروني قدرت نرم كه عبارت از تلاش براي تاثير گذاري بر«باورها و ارزش هاي بنيادين» مورد قبول كشور هدف است.

دوم، منظور و كاربرد اين تاثير گذاري، «دگرگوني هويت فرهنگي» و «تخريب الگوي سياسي» است.

سوم، ابزار اعمال اراده و پيشبرد هدف در اين جنگ، «قدرت نرم» كشور حريف و متخاصم است.

از اين مختصر نيز مي توان نتيجه گرفت كه جنگ نرم، پديده هايي همچون «تهاجم فرهنگي»، «عمليات رواني»، «جهاني سازي فرهنگ» و جز اينها را نيز دربر مي گيرد و اعم از آن است. از اين تعريف ها چنين پيداست كه:

(1) جنگ نرم يك اقدام عمدي و تدبير شده است.

(2) جنگ نرم قلمروهاي گوناگون فرهنگي، سياسي، اقتصادي و اجتماعي است.

(3) قصد اصلي عاملان جنگ نرم «تغيير هويت فرهنگي، سياسي، اقتصادي و جتماعي است.

(4) آماج جنگ نرم به مردم كشورها محدود نمي شود، بلكه دولتمردان و نخبگان را نيز هدف قرار مي دهد.

(5) درنهايت، جنگ نرم مبتني بر منافع «قدرت نرم»، «روش هاي غير خشونت آميز» و «قدرت اقناع و همراه سازي» است.

2. ويژگي هاي جنگ نرم

براي شناخت هرپديده، بهتر است ويژگي هاي متمايز كننده ي آن پديده شمرده شود. ويژگي هاي زير كه ناظر بر نقاط افتراق جنگ سخت و نرم است، مي تواند به شناخت جنگ نرم كمك كند:

1-2. ذهني و غير محسوس بودن: جنگ نرم، بر خلاف جنگ سخت، از ماهيت انتزاعي و ذهني برخوردار است. بنابراين تشخيص به موقع آن دشوار است، ولي جنگ سخت، محسوس و همراه با واكنش و برانگيختن است. درجنگ نرم، كشف بازيگران، آرايش و گسترش دشمن مشكل بوده و كمتر موجب برانگيختن و واكنش مي شود.

2-2. تدريجي بودن: جنگ نرم در يك فرآيند تدريجي، خزنده و آرام اعمال مي شوند.

3-2. ابهام آميز بودن: عاملان جنگ نرم در پوشش دوست و به بهانه ي كمك به مخاطبان، اقدامات خويش را به سامان مي رسانند.از اين رو نه تنها توده هاي نافرهيخته بلكه برخي از نخبگان، اغلب در تشخيص و درك نيات آنان باز مي مانند.

4-2. پر شمول بودن و فراگير بودن: جنگ سخت اغلب گروه محدودي از افراد جامعه- بيشتر نظاميان- را آماج قرار مي دهد. در حالي كه جنگ نرم بر همه ي گروه هاي جامعه تاثير مي گذارد.

5-2. غلبه ي بعد فرهنگي جنگ نرم بر ساير ابعاد: گر چه جنگ نرم همه ي ابعاد يك نظام، به ويژه سه بعد سياسي، فرهنگي اجتماعي را تحت تاثير قرار مي دهد، ولي بعد فرهنگي آن برجسته تر از ساير ابعاد است و با دگرگوني هويت فرهنگي، نظام سياسي موجود ناكارآمد گرديده و زمينه هاي فروپاشي آن فراهم مي شود.

6-2. داشتن اثرهاي عميق: جنگ سخت، جز در موارد محدود، اثرهاي كوتاه مدتي بر جامعه ي هدف بر جاي مي گذارد، در حالي كه اثرهاي جنگ نرم، به ويژه در بعد فرهنگي، مي تواند هميشگي باشد؛ چرا كه ممكن است موجب تغيير ارزش ها و هنجارهاي جامعه و شخصيت افراد گردد.

7-2. پيچيدگي بودن: جنگ نرم، پيچيده، چند لايه و چند وجهي است. اين جنگ لايه هاي شناختي، عاطفي، هيجاني، اجتماعي، معنوي، رواني، و حتي جسماني مخاطبان را آماج قرار مي دهد. از اين رو تشخيص آن، كار دشواري است. جنگ نرم، محصول پردازش ذهني نخبگان بوده و اندازه گيري آن مشكل است؛ در حالي كه جنگ سخت، محصول پردازش ذهني نخبگان بوده و اندازه گيري آن مشكل است؛ در حالي كه جنگ سخت ، عيني ، واقعي و محسوس است و مي توان آن را با ارائه ي برخي از معيارها اندازه گيري كرد.

8-2. بين رشته اي بودن: در اعمال جنگ نرم از يافته هاي علوم گوناگوني مانند روان شناسي، جامعه شناسي، علوم ارتباطات، مردم شناسي فرهنگي، علوم سياسي و جز اينها استفاده مي شود. از اين رو مقابله با آن تنها با آگاهي از فرايندها و يافته هاي آن علوم ميسر است.

9-2. عمدي بودن: جنگ نرم با طرح و نقشه ي پيشين و همراه با خصومت و دشمني به سامان مي رسد. از اين رو بايد مصاديق جنگ نرم دشمن را كه ناشي از ناكارآمدي و يا ضعف نظام است از آسيب هاي داخلي تفكيك نمود.

10-2. شمول گسترده ي بازيگران: جنگ نرم داراي بازيگران گوناگوني است كه هر يك برخي ابعاد سياسي، فرهنگي و اجتماعي جامعه ي آماج را مورد تهديد قرار مي دهد.

11-2. تاكيد بر روش هاي غير خشونت آميز: در جنگ سخت، با تخريب و حذف فيزيكي حريف و تصرف و اشغال سرزمين او اهداف، تامين و اراده ي تحميل مي شود؛ در حالي كه در جنگ نرم با تاثير گذاري بر انتخاب ها، فرآيند تصميم گيري و الگوهاي رفتاري و در نهايت با«روش هاي غير خشونت آميز» و تغيير هويت حريف، اراده بر او تحميل مي شود.

3.پيشينه و رويكردها

جنگ نرم از چه قدمت و پيشينه اي برخوردار است؟ محققان و مولفان نه چندان زيادي در پي ارائه ي پاسخي متقن به اين پرسش مهم بر آمده اند. در اين زمينه ديدگاه ها و رويكردهاي گوناگوني شكل گرفته است كه به طور مختصر به مهم ترين آنها اشاره مي شود.

1-3. جنگ نرم، پديده اي پرقدمت

گروهي جنگ نرم را پديده اي بسيار پر قدمت مي دانند. اينان بر اين باورند كه بروز و ظهور پديده ي جنگ نرم، همزاد شكل گيري اجتماعي و حكومت هاست. ملتون و همكارانش در اين گروه جاي مي گيرند. به گمان ملتون و همكارانش، سران حكومت ها از دير باز ي پي آن بوده اند تا با بهره گيري از ساز و كارهاي غير نظامي(غيرسخت)، قدرت رقبا و دشمنان خويش را محدود سازند و اراده ي خويش را بر آنان تحميل نمايند. اين مولفان در تاييد ادعاي خويش از شواهد متنوعي از جمله، كتاب«هنر جنگ» سان تزو، راهبرد پرداز چيني ياد مي كنند. سان تزو به حكام و فرماندهان كشورش توصيه مي كند كه با بهره گيري به موقع از روش هاي غير نظامي، اراده ي خود را بر دشمن تحميل كنند و از آن راه، قدرت نظامي خويش را بيشتر نمايند.

2-3. نافرماني مدني و جنگ نرم

گروهي ديگر از نويسندگان، از رساله ي«نافرماني مدني» هنري ديويد ثرو به عنوان يكي از نخستين آثار مربوط به جنگ نرم ياد مي كنند. ثرو اين اثر را در قرن نوزدهم تاليف نموده است. وي معتقد است كه يكي از اثربخش ترين روش هاي مقابله با حكومت و تغيير رفتار، «نافرماني مدني » است. منظور او از نافرماني مدني اقدامي است كه شهروندان جامعه با اتكا بر ابزارهاي مسالمت آميز، در برابر هنجارهاي موجود، انجام مي دهند. اقدام متكي بر نافرماني مدني در درجه ي اول بايد «غير خشونت آميز» باشد. در درجه ي دوم مسئوليت چنين اقدامي بايد از سوي اقدام كنندگان پذيرفته شود. در درجه ي سوم نيز چنين اقدامي باي محدود باشد و بديل هاي سازنده اي ارائه دهد. حال اين پرسش مطرح است كه « نافرماني» چه زماني «جنگ نرم تلقي مي شود؟ برخي مولفان، در پي پاسخ به اين پرسش برآمده اند. به گمان آنان نافرماني مدني براي نظام حاكم نوعي تهديد و جنگ است. آنها در تاييد ادعاي خويش بر چند نكته تاكيد ويژه مي نمايند: نخست اينكه، هر نوع نافرماني موجب نقض هنجارها و نظم حاكم مي شود. دوم، افراد با شركت در تجمع هاي اعتراض آميز به سبب عواملي همچون«از دست دادن هويت فردي»، «پخش مسئوليت»، «احساس گمنامي» و «برانگيختگي تكانش ورزانه»، قادر به كنترل كنش هاي مخرب و رفتارهاي آزارگرانه ي خود نيستند. به همين سبب آنان آشكارا قوانين را نقض مي كنند، اموال عمومي را تخريب مي نمايند، با ماموران حكومتي درگيرمي شوند و ارزش هاي بنيادي جامعه را مورد تاخت و تاز قرار مي دهند. سوم اينكه، بسياري از حزب ها و دسته هاي درگير در فرآيند نافرماني مدني، مخالف نظام حاكم بر جامعه خويش بوده و در پي آن هستند تا«به تدريج» مردم را با خود همراه سازند و حكومت را«گام به گام» وادار به عقب نشيني نمايند. چهارم اينكه، شواهدي وجود دارد كه نشان مي دهد بسياري از كنش هاي اعتراض آميز و نافرماني مدني كشورها، از سوي كشورهاي دشمن با رقيب آنها«مديريت» مي شود. بنابراين، تلقي نافرماني مدني به عنوان نوعي جنگ نرم، كه دامنه ي قدرت و ميزان اقتدار حكومت را تقليل مي دهد و كارآمدي و مشروعيت الگوي سياسي موجود را به چالش مي كشد، تلقي درستي به نظر مي رسد؛ ولي اين برداشت را مي توان شيوه اي از جنگ نرم براي براندازي يك نظام سياسي به شمار آورد. به عبارتي اين برداشت از جنگ نرم، به بعد سياسي مي شود و ساير ابعاد جنگ نرم را در بر نمي گيرد.

3-3. الگوي انقلاب هاي رنگي و جنگ نرم

برخي از محققان، كاركرد انقلاب هاي رنگي را با كاركرد جنگ نرم مترادف مي دانند. بدون شك«انقلاب مخملي» يا «انقلاب رنگي» يكي از شيوه هاي براندازي و جنگ نرم است كه نوعي دگرگوني و جابجايي قدرت، همراه با مبارزه ي منفي و نافرماني مدني را شامل مي شود. انقلاب هاي رنگي و مخملي در جوامع پساكمونيستي در اروپاي مركزي، شرقي و آسياي مركزي اتفاق افتاد و بخش عمده اي از تحولات سياسي سالهاي اخير در حوزه ي شوروي سابق و از جمله در آسياي مركزي و قفقاز را تحت تاثير خود قرار داده است. نكته اي كه توجه فراواني به اين موضوع را معطوف كرده، تلاشي است كه از سوي غرب به ويژه آمريكا براي تبديل آن به الگوي تغيير ساختار سياسي در كشورهاي در حال گذار، مخالف و معارض انجام مي شود. نوع دگرگوني و تغيير ساختارهاي سياسي كه از آن با نام انقلاب هاي رنگين ياد مي شود، داراي ويژگي مشتركي در علت ها و شكل تحول است. همگي آنها (به جز قرقيزستان) بدون استفاده از ابزارهاي خشونت آميز و با راهپيمايي خياباني به پيروزي رسيدند. اين تحرك ها با شعارهايي مبتني بر دموكراسي خواهي و ليبراليسم انجام گرفت. ثقل زماني در انجام انقلاب هاي رنگين، انتخابات مي باشد. به اين گونه كه با اعلام تقلب در انتخابات از سوي مخالفان، دو هدف عمده ي ابطال انتخابات و برگزاري مجدد آن، با ناظران بين المللي پيگيري مي شود. تلقي از انقلاب هاي رنگين به عنوان نوعي جنگ نرم، مانند نظريه ي نافن كرماني مدني، كه دامنه ي قدرت، ميزان كارآمدي، مشروعيت و اعتبار حكومت را كاهش مي دهد. و الگوي سياسي موجود و نظام مستقر را به چالش مي كشد، به عنوان الگويي براي براندازي نرم، تلقي درستي به نظر مي رسد؛ ولي در اين برداشت، جنگ نرم محدود به جنگ نرم سياسي، از راه سازمان دهي حركت هاي اعتراضي خواهد شد و اين برداشت از جامعيت لازم برخوردار نيست و همه ي ابعاد جنگ نرم را در بر نمي گيرد.

اهداف جنگ نرم

هدف نهايي در جنگ نرم همان هدف جنگ سخت، يعني مهار و فروپاشي يك نظام سياسي است؛ ولي ابزار و روش هاي اين براندازي متفاوت است. اگر در جنگ سخت با اشغال سرزمين، براندازي يك نظام سياسي انجام مي شود و نظام دفاعي و امنيتي يك كشور فرو مي ريزد، درجنگ نرم تلاش مي شود با تاثير گذاري بر باورها و ارزش هاي يك ملت، انديشه والگوي اداره ي يك كشور كه هويت دهنده به نظام سياسي است به چالش كشيده شود. تلاش دشمن در براندازي نرم با پروژه ي بي اعتمار سازي و اعتمادزدايي از نظام سياسي، به نتيجه خواهد رسيد. جنگ نرم، روشي براي تحميل اراده و تامين منافع است كه با غلبه بر طرف مقابل، بدون استفاده از قدرت نظامي و روش هاي خشونت آميز اعمال مي شود. ابزار اصلي اين جنگ، قدرت نرم به ويژه، قدرت اقناع سازي است كه اغلب با استفاده از ابزارهاي ارتباطي و رسانه ها، و دانش روان شناختي تلاش مي شود، در قويت هاي فكري و فرهنگي ترديد ايجاد شود. حوزه ي عمل اين جنگ، افكار، اعتقادها، باورها، ارزش ها، علايق و گرايش هاي جامعه ي هدف است كه مهاجم براي اشغال آن برنامه ريزي مي كند. در با تصرف ذهن و قلوب مردمان كشور هدف، تغيير در ساختارها محقق مي شود. به عبارتي جنگ نرم، جنگ تخريب الگو است. مهاجم در اين جنگ با ايجاد ترديد در

الياسي با استفاده از بررسي نظرهاي كرمي، ساندرس و ميچل مهم ترين هدف هاي جنگ نرم آمريكا و دنياي غرب، در ساير كشورها را تغيير ايدئولوژي حاكم، كاهش مشاركت سياسي مردم، الهاي ناكارآمدي حكومت، تغيير هويت ديني و ملي شهروندان با تخريب پيشينه ي تاريخي آنان، دستكاري افكار عمومي در جهت خواسته هاي خود و عليه نظام حاكم، كاهش انسجام اجتماعي، كاهش انسجام در حاكميت، تغيير ارزش هاي جامعه، ايجاد استحاله ي فرهنگي، تغيير الگوي سياسي حاكم و تشديد تقويت واگرايي قومي بر شمرده است.

شناسايي هدف هاي مرجه در بحث امنيت نرم داراي اهميت است. ايدئولوژي دولت، مشاركت سياسي، كارآمدي حكومت، هويت، انسجام اجتماعي و افكار عمومي برخي از مهم ترين هدف هاي مرجع در چارچوب امنيت نرم به شمار مي آيد. هشت هدف و محور اصلي به عنوان مهم ترين هدف ها و خطوط اصلي جنگ نرم، در نقشه و نمودار راهبردي جنگ نرم، از منظر مقام رهبري مطرح شده است.ن موارد عبارت از ايجاد ترديد در دل ها و ذهن هاي مردم، انهدام سنگرهاي معنوي، تبديل نقاط قوت ما به نقاط ضعف، تبديل فرصت هاي ما به تهديد، تخريب پايه هاي نظام، بدبين كردن مردم به هم و ايجاد اختلاف در جامعه، خدشه در نشانه هاي اميد، القاي ياس به جامعه و انحراف ذهن مردم از دشمني دشمن، مي باشد.

مخاطبان جنگ نرم

جنگ نرم را مي توان به لحاظ مخاطب به دو سطح دسته بندي نمود:

نخبگان و دولتمردان كشور هدف

اين سطح از جنگ نرم، راهبردي است و به سطح نخبگان فكري و سياسي كشور باز مي گردد و بالاترين سطح رويارويي جنگ نرم تلقي مي شود. هدف اصلي در اين سطح، تضعيف و كاهش قدرت تاثير گذاري و جريان سازي نخبگان در محيط داخلي و بين المللي است. به هر ميزاني كه بازيگران بتوانند در اين سطح، قدرت نخبگان را كاهش دهند و يا آنها را با خود هماهنگ نمايند، امكان پيروزي بيشتري خواهند داشت.

در اين سطح از جنگ نرم با مديريت ادراك نخبگان، تلاش مي شود تا برآوردها و شناخت نخبگان از پديده ها دستكاري شود و يا با انجام عمليات رواني بر آنان، عزم و اراده ي آنان را دگرگون سازند. ملتون و ديگران بر اين باورند كه آماج هاي اصلي تغييرات بنيادي در جامعه، روشنفكران و تحصيل كردگان آن جامعه هستند. آنها در تاييد ادعاي خويش از اصول نظريه ي «ارتباطات مرحله اي» ياد مي كنند. دراين نظريه باور اين است كه حكومت و نهاد هاي سياسي با بهره گيري از رسانه ها بر افراد تحصيل كرده و روشنفكر جامعه تاثير مي گذارند و آنان نيز با تبليغات، روشنگري، آموزش و جز اينها بر توده هاي مردم تاثير مي گذارند و از آن راه، موجب شكل گيري افكار عمومي جامعه مي شوند.

برخي تحقيقات نيز نشان داده اند كه جامعه داراي دو نوع افكار عمومي «نخبگان» و «توده» است. به گمان آنان، افكار عمومي نخبگان سريع تر از افكار عمومي جامعه شكل مي گيرد. به همين سبب، نهادهاي سياسي و عاملان و كارگزاران دستگاري نگرش هاي سياسي، بيش از هر چيز در پي شكل دهي به افكار عمومي اين گروه هستند.

مردم و بدنه ي اجتماعي كشورهدف

در اين سطح از جنگ نرم، عنصر مردمي قدرت ملي كشور، هدف قرار مي گيرد. هدف از جنگ نرم، سلب اراده و انگيزه از مردم و بي تفاوت نمودن جمعيت هاي همراه وتبديل آنها به جمعيت هاي معارض، مخالف و بي تفاوت است. تلاش مهاجم در اين سطح شكل دادن به نافرماني هاي مدني با ايجاد شكاف بين مردم و حاكميت است. جنگ نرم، در اين سطح مي تواند بر ميزان حمايت مردم از سياست هاي نظام و نخبگان موثر باشد.

اگر كشوري از قدرت نرم لازم در اين سطج برخوردار باشد، به طور طبيعي آن كشور فاقد بحران هاي سياسي ، مشورعيت، كارآمدي، مشاركت، مقبوليت و هويت خواهد بود و بازدارندگي مردمي در برابر جنگ نرم شكل خواهد گرفت. شواهد زيادي وجود دارد (براي مثال پيام هاي مندرج در رسانه هاي برون مرزي كشورهاي غربي را نگاه كنيد) كه نشان مي دهد دنياي غرب در فرايند «جهاني سازي»، «اشاعه ي فرهنگي»، «ايجاد تغييرات بنيادي» و «اعمال جنگ نرم» در پي آن است تا سرانجام همه ي افراد جوامع آماج را تحت تاثير قرار دهد. مادامي كه بيشتر ا فراد جامعه تحت تاثير قرار نگرفته باشند، امكان استحاله ي كامل فرهنگي، تغيير نظام سياسي و دگرگوني نظام فرهنگي جامعه وجود نخواهد داشت. به عبارت ديگر دنياي غرب در پي آن است تا مردم كشورهاي آماج را وادار سازد تا آن گونه بينديشند، تخيل بورزند و رفتار نمايند كه غربيان مي انديشند و عمل مي كنند.

ابزارها و شيوه هاي جنگ نرم

وسعت ابعاد و زمينه هاي جنگ نرم سبب شده كه دايره ي گسترده اي از ابزارها و شيوه ها را در بر مي گيرد. همچنين خصلت نوآوري، فناوري نوين، ابزار و صنايع فرهنگي جديد، شيوه ها و روش هاي جنگ نرم را متنوع و پيچيده نموده است. به عبارتي مي توان گفت، خاصيت اين نبرد به گونه اي است كه كمتر ابزار و فناوري را مي توان به عنوان ابزار اختصاصي جنگ نرم مطرح كرد. مهم ترين و موثرترين ابزارهاي جنگ نرم را مي توان در سه مقوله ي صنايع و فرآورده هاي فرهنگي، رسانه هاي حقيقي و فضاي مجازي (فناوري هاي نوين ارتباطي) نام برد. اين سه مقوله، ارتباط تنگاتنگ و پيجيده اي با هم دارند. فيلم و سينما، پويانمايي (انيميشن و كارتون)، ماهواره، اسباب بازي، بازي هاي رايانه اي، ادبيات و نشر، هنرهاي تجسمي و موسيقي را مي توان به عنوان مهم ترين صنايع و فرآورده هاي فرهنگي نام برد. همچنين رسانه شامل مطبوعات، نشريات، راديو، تلويزيون و خبرگزاري ها مي باشد. در نهايت امروزه ابزارهاي جنگ نرم در فضاي مجازي شامل اينترنت (سايت هاي خبري، شبكه هاي اجتماعي، وبلاگ ها، پست هاي الكترونيكي و ...)، تلفن همراه (خدمات پيام كوتاه، بلوتوث و ام.ام.اس) مي باشد. افزون بر اين دسته بندي ، برخي از نويسندگان ابزارهاي جنگ نرم را در چهار مقوله ي ابزارهاي متكي بر فضاي سايبر، رسانه هاي نوشتاري، رسانه هاي ديداري- نوشتاري و ابزارهاي متكي بر سازمان ها و تشكل ها دسته بندي نموده اند.

غرب در جنگ نرم خود عليه ايران، از روش هاي گوناگوني استفاده مي كند. برخي از آن روش ها عبارت از: تاثير گذاري بر نخبگان، افزايش مطالبات دانشجويان، برجسته سازي فعاليت گروه هاي مخالف، حمايت از مخالفان نظام با عنوان پروژه ي ترويج دموكراسي، هنجارشكني هاي اجتماعي(مانند روابط پسر و دختر پيش از ازدواج)، برجسته سازي گسست نسلي، ترغيب فرار مغزها و انتساب آن به نارضايتي سياسي آنان، تلاش براي شكل گيري اجماع جهاني عليه ايران و سياه نمايي آينده ي كشور مي باشند. در جنگ نرم مجموعه اي از روش ها به كار مي رود كه بسياري از آنها همزمان بوده و داراي همپوشاني با يكديگر هستند. مهم ترين و موثر ترين شيوه هاي جنگ نرم شامل دو روش اصلي گفتاري و رفتاري است. هر دو روش در حال حاضر هم در فضاهاي حقيقي و هم در فضاهاي مجازي به كار مي رود. عمليات رواني، عمليات ادراكي، ديپلماسي عمومي و فريب تاكتيكي را مي توان در مقوله ي روش هاي اصلي گفتاري جنگ نرم قرار داد. اعتراض، نافرماني مدني، همكاري نكردن و تحصن، مداخله ي غير خشونت آميز و جذب مخالفان از جمله مهم ترين روش هاي رفتاري است.

نتيجه گيري

قدرت نرم، بنياد، زيرساخت و جوهره ي اصلي امنيت همه جانبه ي يك نظام سياسي است و فرهنگي نمودن امنيت جهاني در اين چارچوب به عنوان شكل و ماهيت جديد امنيتي قابل توجيه است. در اين نگرش، راهبرد دستيابي به امنيت؛ قدرت نرم و تاثير هنجاري بر ديگران است و جنگ نرم به عنون منبع و كانون اصلي تهديد در محيط امنيتي جديد به شمار مي آيد. با نگاهي به نظريه هاي مختلف و بررسي چيستي، ويژگي و ابعاد گوناگون جنگ نرم مي توان گفت كه جنگ نرم پديده اي است كه جنبه هاي مختلف حيات انسان را در عصر حاضر تحت تاثير قرار داده است. نظريه پردازان، محققان و نويسندگان، اين فرآيند را به عنوان هاي گوناگون «جهاني سازي فرهنگ»، «استعمار فرانوين»، «رهنامه ي جنگ كم شدت»، «استحاله و فروپاشي از درون»، «نافرماني مدني»، «انقلاب رنگين» و ... معرفي كرده اند. در رويكرد نرم كه از آموزه هاي مطالعات نوين و معاصر امنيتي است، تلاش مي گردد تامين منافع و مهار تهديد، از راه قدرت نرم انجام شود. در اين راستا آموزه هاي ليبراليستي در مطالعات امنيتي و روابط بين الملل، از جايگاه خاصي برخوردار است. در واقع اين رويكرد، اصل عملكردي خود را بر مبناي تغييرات از راه قدرت نرم قرار داده است و با تغيير باور و ارزش هاي بنيادين كشورهاي مرود آماج، هويت فرهنيگ والگوهاي رفتاري را در عرصه هاي مختلف، دگرگون مي سازد و در نهايت با ناكارآمد نمودن ايدئولوژي و الگوي موجود سياسي، زمينه هاي فروپاشي فراهم مي گردد.

هر چند گروهي، جهاني شدن را فرايندي طبيعي با هدف وحدت بخشيدن به جوامع انساني معرفي مي نمايند، ولي با رويكرد جنگ نرم، گروه ديگر اين پديده را فرايندي مي دانند كه در پي حاكم نمودن الگوهاي رفتاري خاص، ازسوي بازيگران و قدرت ها با اهداف مشخص مديريت مي شود. از اين منظر، جهاني شدن به عنوان تهديد نرم امنيت ملي، پروژه اي طرح ريزي شده و جرياني يكسويه و تحميلي از سوي كانون هاي قدرت، همراه با ماهيت سلطه است. از اين ديدگاه، كانون هاي قدرت به دنبال يك الگو و ساختار رفتاري مشترك، فراگير و جهاني در چارچوب هدف هاي ملي خود هستند. امروزه جنگ نرم، موثرترين، كارآمدترين، كم هزينه ترين و در عين حال خطرناك ترين و پيچيده ترين نوع تهديد عليه ارزش ها و امنيت ملي يك كشور است. ذهني و غير محسوس بودن، تدريجي بودن،‌ ابهام آميز بودن، پرشمول و فراگير بودن، غلبه بعد فرهنگي جنگ نرم بر ابعاد ديگر، پيچيدگي، بين رشته اي بودن و شمول گسترده ي بازيگران، مهم ترين ويژگي هاي جنگ نرم است.

ارسال نظر برای این مطلب
این نظر توسط علی در تاریخ 1394/09/27 و 10:11 دقیقه ارسال شده است

عزیز رنگ نوشته ها رو عوض کن تا در حالت عادی بشه خوندششکلکشکلک


کد امنیتی رفرش
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آرشیو
    نظرسنجی
    ایا سید حسن روحانی میتواند ایران را از این وضع نجات دهد؟
    آمار سایت
  • کل مطالب : 45
  • کل نظرات : 1040
  • افراد آنلاین : 1
  • تعداد اعضا : 34
  • آی پی امروز : 2
  • آی پی دیروز : 18
  • بازدید امروز : 4
  • باردید دیروز : 29
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 121
  • بازدید ماه : 33
  • بازدید سال : 13,845
  • بازدید کلی : 325,147
  • کدهای اختصاصی